ترجمه و تلخیص: زهرا یاراحمد
پس از تولد، نوزاد وارد دنیایی میشود که با آن آشنایی ندارد و کاملا ناتوان از برآوردن نیازهای خود است. در نتیجه زندگیاش وابسته به حمایت و نگهداری مادر یا مراقب اولیه است. دراین مرحله، نوزاد هنوز در ذهنش درکی از مفهوم «خود» و «دیگری» ندارد. او قادر به تفکیک روانی نیست و مادر را نه به عنوان فردی مجزا، بلکه به عنوان بخشی از خود تجربه میکند.
🟠نقش مادر یا مراقب اولیه در این مرحله این است که با نیازهای نوزاد کاملا هماهنگ باشد، مادر باید قابل پیشبینی و در دسترس باشد، نیازهای نوزاد را سریع ببیند و برآورده کند. با این کار مادر محیطی ایدهآل فراهم میکند تا فرایند رشد و بلوغ سالم را در نوزاد تسهیل کند. این تعامل به نوزاد احساس قدرت و اعتماد میدهد و با این احساس قدرت و اعتماد ذهنیت دنیای خود را اینگونه میسازد که جهان جای خوبی است و میتواند در این دنیا امنیت، اعتماد و امید را تجربه کند. این نتیجهگیری باعث ایجاد اعتمادی بنیادین در نوزاد می شود و دنیا را جای قابل اعتمادی میبیند.
طی فرایند رشد، کودک کمکم مرزهای خود با دنیا و اطرافیان را میشناسد و متوجه میشود که مادر جایی بیرون از وجود اوست. او بهتدریج پا به مرحلۀ بعدی رشد میگذارد که در آن استقلال بیشتری دارد. در این مرحله با توجه به بالا رفتن آستانۀ توان کودک، از میزان سازگاری مادر کم میشود.
🟠«مادر کارامد» اصطلاحی است که وینیکات (پزشک اطفال و روانکاو انگلیسی) برای اولینبار مطرح کرد. علت استفادۀ وینیکات از این اصطلاح به این دلیل بود که برخی از مادران فکر میکردند با ارضا کردن تماموکمال نیازهای کودک، مادر کامل و بینقصی هستند. اما این عدم ناکامی توسط مادر تا مرحلهای از رشد کودک مورد نیاز است و پس از آن باید به کودک استقلال بیشتری داد. در مرحلهای که کودک باید استقلال بیشری پیدا میکرد، مادران نگران و مضطرب میشدند و احساس گناه میکردند که مبادا با برآورده نکردن همۀ نیازهای کودک مادر خوبی نباشند. وینیکات با استفاده از این اصطلاح سعی کرد تا تعریف جدیدی از «مادر کارامد» ارائه دهد. به عقیدۀ او هیچ کودکی به والد کامل نیاز ندارد. آنها فقط به مادر یا پدری مهربان و بهقدر کافی خوب نیاز دارند.
🟠طی این مرحله، «مادر کارامد» همچنان در کنار کودک است و او را رها نمیکند اما این شکل از تعامل برای هر دوِ آنها کمی متفاوتتر از قبل تجربه میشود. رابطۀ تنگاتنگ مادر با کودک کمی کمرنگ میشود و همراه میشود با پرورش استقلالطلبی کودک وآموزش کنترل حس، همۀ اینها کمک میکند تا کودک متناسب با توان رشدی خود برای تحمل ناکامی با نیازهای خود روبهرو شود.
سوال مهم اکثر مادران در این مرحلۀ گذار این است که اگر همچنان بهسرعت به همۀ نیازهای کودک پاسخ دهند یا برعکس، بدون توجه به آستانۀ تحمل کودک ناگهان او را رها کنند و به تأمین خواستههای به حق او نپردازند، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
🟠در صورتیکه سازگاری کامل مادر با نیازهای کودک بیشازاندازه طول بکشد و بهطور طبیعی کاهش نیابد، حس روبهرشد کودک در دنیای واقعی کم میشود. چراکه برآورده کردن همۀ خواستههای کودک مانع از ایجاد شکلگیری شخصیت مستقل او میشود. این امر باعث میشود تا کودک کاملا به مادر وابسته شود و ممکن است برای نگه داشتن او احساسات، نیازها، حتی توانمندیهای خود را نادیده بگیرد و در نقشی فرو رود که مادر از او میخواهد تا از این راه تائید او را بگیرد و احساس دوست داشتنی بودن کند. این کودکان اغلب دربارۀ سلامت و از دست دادن والدین نگرانیهای بیمارگونی دارند و همیشه مضطرباند.
🟠این امر ممکن است در بزرگسالی باعث شکلگیری شخصیتی وابسته در فرد شود و میتواند منجر به عدم توانایی در برقراری ارتباط صحیح و متقابل با دیگران شود.
🟠در شرایطی کاملا برعکس که مادر حس میکند کودک بهاندازۀ کافی بزرگ شده و دیگر نیازی به همراهی او ندارد، ممکن است مشکلاتی پیش آید. این روش نیز به شخصیت کودک آسیبهایی وارد میکند و باعث میشود در شخصیت کودک حس بیارزشی و حقارت، عدم اعتمادبهنفس، ترس از شکست، اجتناب از ارتباط با دیگران و… نهادینه شود و در بزرگسالی باعث تجربۀ دائمی علائم اضطراب، افسردگی و عدم رضایت از زندگی میشود.
🟠«مادر کارامد» نه همیشه ناکام کننده است و نه بهطور کامل ارضاکننده. او به فرزند خود کمک میکند تا مهارت تحمل ناکامی را بهدست آورد، مستقل شود و یاد بگیرد چگونه با خویشتنداری بهترین شیوه را برای مواجهه با شرایط مختلف انتخاب کند. او به کودک کمک میکند تا وجود خود را منحصربهفرد ببیند، توانمندیهای خود را شکوفا کند و ناتوانیهای خود را بپذیرد و در صورت امکان، نقصها را تبدیل به توانایی کند.
مادر با شکل رابطهاش به فرزند خود کمک میکند تا کودک خود را در نگاه مادر بیابد و به احساسات خود احترام بگذارد و اجازه دهد حسهایش را احساس کند. بدینترتیب حس توانمندی، عزتنفس و قابل اعتماد بودن در وجود او نهادینه و تاثیر آن را بر شخصیتش مشاهده میشود.
✳️منابع:
Aching, M. C., & Granato, T. M. M. (2016). The good enough mother under social vulnerability conditions. Estudos de Psicologia (Campinas), 33(1), 15-24.
Newman, K. M. (2013). A more usable Winnicott. Psychoanalytic Inquiry, 33(1), 59-68.
Ratnapalan, S., & Batty, H. (2009). To be good enough. Canadian Family Physician, 55(3), 239-240.
Sidebotham, C. (2017). Good enough is good enough!. British Journal of General Practice, 67(660), 311-311