ترجمه و تلخیص: شهرزاد هاشمی
زندگی همیشه آنطور که ما برنامهریزی کردهایم پیش نمیرود. گاهی سوگندمان برای “همیشه در کنار هم ماندن” کار نمیکند و برای مراقبت از خودمان باید این پیوند از هم گسسته شود. طلاق یک انتخاب است که به خودیخود راحت نیست و زمانی که پای فرزندانمان به میان میآید تردیدهایمان دوچندان میشود و از خود میپرسیم: آیا طلاق به نفع بچهام است؟ آیا باید ادامه دهم؟ نکند خیلی آسیب ببیند؟ در واقع گاهی ادامۀ زندگی مشترک آسیب بیشتری به فرزندانمان میزند. برای ارزیابی میزان آسیب در فرزندان میتوان به عنوان یک حکم کلی گفت که مهمتر از خود طلاق چگونگی جدا شدن است. در اینجا باهم چند مورد مهم از خطاها و دغدغههای والدین در جریان جدایی مرور را میکنیم:
-
-
- فرزندتان را جایگزین همسرتان نکنید
-
در کشاکش درگیریهای شدید رابطه، فرندان نزدیکترین افراد به ما هستند و این باعث میشود بهشکلی خودکار شروع کنیم به دردودل کردن با آنها در واقع به این دلیل که نیاز داریم با کسی حرف بزنیم که در جریان ماجراست یا مهمتر از این آنقدر احساس تنهایی میکنیم که در برابر دشمن فعلی خود یعنی همسرمان نیاز به همراه داریم. به این ترتیب بهمرور این اتفاق میافتد که والدی تبدیل به فرشته و والد دیگر تبدیل به شیطان میشود یا در دورههای مختلف جایشان تغییر میکند. در این شرایط کودک شما فرصت این را پیدا نخواهد کرد که به خود حق بدهد همزمان هر دوِ شما را دوست بدارد، انگار مدام باید در جبهۀ یکی علیه دیگری بجنگد. این جنگ برای شما که در سطح برابری با همسرتان قرار دارید بهای روانی کمتری دارد اما برای کودکتان سرشار از شرم و احساس گناه است. زیرا بر اساس اطلاعاتی که میبیند و به دست میآورد در دنیای بیرونی یا در ذهن خود با دشمنی میجنگد که پدر یا مادر اوست. در واقع برای فرزندان حملۀ درونی یا بیرونی به والدین بهمثابۀ حمله به خودش تلقی میشود و تنفر، اضطراب و عصبانیتهای دائمی ناشی از این حملات به خود میتواند بهمرور باعث شود که فرزند شما غیر از تنفر از شما از خود هم متنفر شود. او بعد از مدتی تبدیل به ظرفی برای احساسات و افکار شما نسبت به همسرتان میشود. او جملات و احساسات و افکار شما دربارۀ همسرتان را پیدا خواهد کرد و از آنجا که همسرتان بخشی از روان اوست عین این احساسات و افکار را نسبت به خودش هم پیدا میکند. خصوصا اینکه در خیلی از مواقع این را به زبان میآوریم، مثلا میگوییم “اَه، تو هم عین اونی (یعنی همسرتان)” و به اینشکل تمام احساسات بد خود را بهجای همسرتان به فرزندتان منتقل میکنید.
در روابط زناشویی کشمکش و درگیری فشار زیادی به همراه دارد و اگر بارها خودتان را درحالی دیدید که از فرزندتان متنفر شدید -چون یادآور همسرتان است- یا دائما نیاز داشتید با او دربارۀ مسائل زناشویی خودتان صحبت کنید حتما از یک متخصص کمک بگیرید.
-
-
- طلاق خوب است یا بد؟
-
این جمله را از والدین زیاد میشنویم که “ما به خاطر بچهها باهم موندیم تا بچههامون، بچههای طلاق نشند” به یاد داشته باشید اگر به هیچوجه راهی برای زندگی با همسرتان ندارید و در خانه مُدام مشاجره دارید صِرف اینکه به اسم خانواده کنار هم هستید و جدا نشدید نهتنها تاثیر خوبی روی بچهها ندارد بلکه اثرات مخرب زیادی را هم به جا میگذارد. برای بچهها معنای رابطه و خانواده در خانواده شکل میگیرد و اگر این فضا پُر از مشاجره و تنفر باشد خانواده برای آنها به معنای جهنمی است که افراد در آن صرفا از هم متنفرند. فکر کنید کودکی در چنین محیطی رشد کند، او در آینده چطور میتواند دوست پیدا کند یا تشکیل خانواده بدهد؟
طلاق به خودیخود خوب یا بد نیست. طلاق یک انتخاب است که با توجه به بافت رابطهای که در آن هستید میتواند رهاییبخش باشد و آرامش به همراه بیاورد. انتخاب دیگری که شاید زیاد از آن مطلع نباشیم، زوج درمانی است. اگر با همسرتان مشکلات تکراری دارید و میبینید که نمیتوانید باهم صحبت کنید حتما به یک متخصص زوج درمانی مراجعه کنید. زوج درمانگرها آموزش دیدهاند تا با تمرکز بر رابطه به آدمها در ادامه دادن رابطه یا حتی جدایی با آسیب کمتر کمک کنند. خیلی از ما حتی نمیدانیم بسیاری از مسائلی که فکر میکنیم به بنبست رسیده است برایشان راهی وجود دارد و متخصصانی برای این موضوع آموزش دیدهاند. برای همین حتی اگر خیلی ناامید هستید و فکر میکنید دیگر هیچ راهی وجود ندارد، پیش از اینکه تصمیمی بگیرید حتما زوج درمانی با یک متخصص آموزش دیده را امتحان کنید. و اگر دربارۀ زوج درمانی سوالی داشتید با ما در میان بگذارید.
-
-
- شک در طلاق
-
حتی اگر یک درصد دربارۀ تصمیم به جدایی شک دارید! این مسئله را با فرزندتان مطرح نکنید و یا مُدام در دعوا از جملاتی مثل “اصلا من طلاق میگیرم” یا “من میذارم میرم” استفاده نکنید یا در هر دعوایی خانه را ترک نکنید. بچهها از کودکی لازم دارند میزانی از ثبات در حضور شما را تجربه کنند و با خود فکر کنند که “مادر و پدر من کنار من میمونند”، وقتی شما مُدام حرف از رفتن میزنید یا واقعا میروید فرزندتان بهشدت ناامن میشود. دنیا برای آنها با ثبات شما معنا پیدا میکند و وقتی نتوانید ثباتتان را حفظ کنید کودک با خود فکر میکند “رو بودن هیچکس نمیشه حساب کرد” یا “هر لحظه ممکنه مامانم یا بابام بره” بهخصوص اینکه بچهها در این میان فکر میکنند مقصر ماجرا هستند و تصور میکنند که “انقدر اذیت کردم که دعوا شد” یا “چون من مامان و بابا رو اذیت میکنم، میرند”. این میتواند باعث شود که کودک در بزرگسالی هم نگران این باشد که بهمحض ناراحتی طرف مقابل او را ترک کند و دائم تمام احساساتش را سرکوب کند و صرفا اضطراب را تجربه کند.
-
-
- طلاق را از کودک پنهان کنیم؟
-
خیلی از والدین میگویند “هنوز بهش نگفتیم، بهش گفتیم خونههامون رو جدا کردیم تا یه خونۀ بزرگتر بخریم!”، “بگیم که چی بشه؟ تو روحیش تاثیر میذاره. ندونه بهتره!” این را همیشه و در همۀ امور به یاد داشته باشید: بچهها همیشه بیشتر از آنچه که فکر میکنید، میدانند. آنها اگر چیزی نمیگویند صرفا برای مراقبت از شما یا از ترس است. ما این را میگوییم چون با دیدن حال بد بچهها احساس گناه میکنیم و مضطرب میشویم -من بچهام رو به این حال انداختم. خیلی اوقات پنهان کاریهایی که تصور میکنیم برای مراقبت از بچههاست در واقع برای مراقبت از خودمان برای ندیدن حال بد بچههاست، در واقع روبهرو شدن با احساسات بدی که برای خودمان سخت است برای بچهها بسیار مخرب است. فرزند شما یا از اول ماجرا را میداند یا حتما بعد از مدتی متوجه واقعیت میشود و اگر این خبر را پنهان کنید صرفا به شما بی اعتماد میشود. در این صورت کودک باید دو درد بزرگ را تحمل کند یکی از دست دادن کنار هم بودن والدین و دوم فهمیدن این موضوع که دیگر نمیتواند به شما اعتماد کند و این برایاش سختتر از درد اول است. بی اعتمادی به شما یعنی بی اعتمادی مطلق چون در کودکی شما معتمدین اصلی او هستید و اگر نشود به شما اعتماد کرد پس به چه کسی میشود اعتماد کرد؟
در هر شرایطی به این فکر کنید که چطور میتوان اعتماد بچهها را خدشهدار نکرد. علاوه بر این، کودک به عنوان یک عضو خانواده حق دارد بداند چه اتفاقی دارد میافتد تا بتواند به احساسات آدمهای دور و اطرافش و خودش معنی دهد و بتواند سوالاتش را بپرسد. شاید این سوالات برای ما اضطرابآور باشد ولی جواب دادن به آن بسیار مهم است. اگر به این سوالات جوابهای معقول و در حد فهم کودک ندهید کودک در خیالاتش برای سوالاتش پاسخهای وحشتناک و دردناکی پیدا میکند و از آن پاسخها بهشدت رنج میکشد بدون اینکه حتی بتواند آن را به زبان آورد و شما بفهمید که چه دردی میکشد.
-
-
- این خبر را چطور بدهیم که بچه ناراحت نشود؟
-
اگر شما و همسرتان اطمینان دارید که تصمیم به جدایی قطعی است. هر دو باید با کودک صحبت کنید. به کودک بگویید “همون طور که دیدی زندگی کردن باهمدیگه برامون خیلی سخت شده. گاهی مامان و باباها نمیتونند با هم زندگی کنند. برای همین ما تصمیم گرفتیم از هم جدا شیم. و جداییمون به معنی اینه که از این بعد جدا از هم زندگی میکنیم و این تقصیر تو نیست. تو رو خیلی دوست داریم، میتونی هر دومون رو ببینی و بدون که هر دومون کنار تو هستیم و تا همیشه مامان و بابای تو میمونیم.”
گفتن خبر جدایی به این روش یکی از بهترین راههاست چون در جملات سعی شده به نگرانیها و سوالات رایج کودکان پاسخ داده شود اما به این معنی نیست که کودک با شنیدن این جملات ناراحت نشود. این خبر، خبر ناراحتکنندهای است و کودک حق دارد غصه بخورد، عصبانی شود، داد بزند، گریه کند و بپرسد چرا یا حتی هیچ واکنشی نشان ندهد. شنیدن این خبر و روبهرو شدن با آن یک سوگ است، سوگ از دست دادن داشتن خانواده و والدین کنار هم. پس همانطور که در سوگ هم گفتیم واکنش بچهها به سوگ متفاوت است. هدف ما از گفتن خبر، سرکوب و خاموش کردن حال بد کودک نیست. اتفاقا برعکس هدف این است که کودک بداند، میتواند با ما دربارۀ این خبر صحبت کند و تمام سوالات و احساسات بدش را به ما نشان دهد.
-
-
- چطور حال بد فرزندم را تحمل کنم؟
-
از خودتان مراقبت کنید، طلاق فرایند بسیار سختی است. چه شما تقاضای طلاق کرده باشید و چه طرف مقابلتان تصمیم به جدایی گرفته باشد، طلاق یک سوگ است که در آن با حجم زیادی اضطراب، غصه، عصبانیت، حسرت، پشیمانی، رهایی و آرامش روبهرو خواهید شد. مهمترین چیزی که معنی طلاق را در روان فرزندتان تعیین میکند حال روحی و رفتار شما و همسرتان در مراحل طلاق و پس از آن است. بنابرین سعی کنید حتما اول از روان خودتان مراقبت کنید تا بتوانید از فرزندتان هم مراقبت کنید. مراقبت میتواند برای هر کسی معنای متفاوتی داشته باشد. برای یکی میتواند سفر به یک مکان مذهبی باشد، برای دیگری رفتن به مهمانی یا تنهایی، صحبت با یک دوست یا یک متخصص، ورزش و غیره.
-
-
- خونۀ باباش یا مامانش قانونی نداره!
-
بعد از طلاق یک چالش بسیار مهم روشهای تربیتی است. مهم است که حتی اگر جدا شدید شیوههای تربیتی خود را با همسرتان هماهنگ کنید. به ویژه در رابطه با مسائل بسیار مهم، برای مثال جای خواب و مدرسۀ کودک. یادتان باشد علیرغم اینکه جدا شدید باید بتوانید به خاطر فرزندتان با همسرتان همکاری کنید. علاوه بر این وقتی فرزندتان به دیدار شما میآید سعی نکنید از او دربارۀ همسرتان اطلاعات بگیرید. برای مثال “از بابات چه خبر با خاله فلانی نبود؟” یا ” مامانت راجع به من بهت چی میگه؟” و غیره. این خبر گرفتن اضطراب زیادی ایجاد میکند و باعث میشود که دیگر فرزندتان نتواند از وقت گذراندن کنار شما لذت ببرد حتی اگر این سوالات را مستقیم نپرسید مثل “پیش بابات یا پیش مامانت خوش گذشت؟” لحن شما میتواند این معنی را بدهد “اونجا که میری نباید بهت خوش بگذره وگرنه به من خیانت کردی”. ذهن خودتان را جستوجو کنید و اگر دیدید این افکار و احساسات نیروی زیادی دارد حتما از یک متخصص کمک بگیرید. باز هم تاکید میکنم که از یک متخصص کمک بگیرید به این دلیل که حتی وقتی این افکار و احساسات را بیان نمیکنید لحن و رفتارتان دائما به روان کودک فشار وارد میکند.