بيمار در تحليل: كودك منفعل يا بزرگسال فعال؟

ترجمه و تلخیص: دکتر گلنوش شهباز

🔹 برای آنان که تلاش‌های پیشین‌شان در جهت برقراری رابطه شدیداً با شکست مواجه شده است، گرما، مراقبت و اتصال می‌تواند بسیار ترسناک و چشم‌اندازی متعارض باشد.

🔹 برای بسیاری از بیماران، به‌طرز متناقضی، نزدیکی به دیگری بر اضطراب، مرگ و جدایی دلالت دارد. عقب‌نشینی یک بیمار، تکه‌پارگی و کناره‌گیری‌اش لزوماً به معنی اتصالی از دست رفته توسط روانکاو و نتیجهٔ تجربهٔ “همدلی ناموفق” نیست، بلکه گاهی نتیجهٔ تجربهٔ “همدلی موفق» توسط روانکاو بوده است که زمینه‌سازِ این‌گونه حس‌ها در بیمار شده است.

🔹 برای آنان که تجربهٔ شکست‌هایی تکراری در اتصال با دیگری دارند و آنان که دلبستگی‌هایی دردناک داشته اند، “امید” احساسی بسیار خطرناک است.

🔹 از یک طرف نادیده انگاشتن الگوی تکرار شونده و متعارضِ روابط بیمار توسط نگاه کلاسیک و از طرف دیگر سوگیریِ بیش از حد به سمت نظریات رشدی توسطِ مدل رشد-توقف، باعث شده است که بیمار را فردی منفعل، جدا و قربانی در شکل گیری سایکوپاتولوژی به تصویر کشیده شود. نگاهی که به‌خطا بیمار را نوزادی تنها، ترک شده و محروم در نظر گرفته و ویژگی “تعاملی” ذهن در واقعیتِ دنیای بین‌فردی بیمار را به عنوان یک فرد بزرگسال نادیده می‌گیرد.

🔹 سایکوپاتولوژی گاهاً شامل آویزان شدنِ فعال و ارادی به الگوهای ارتباطی ناسازگارانه ، رفتارهایی علامتی و تجربیاتی دردناک است.

🔹 فربرن تاکید می‌کند که در عمق تمامی اشکالِ سایکوپاتولوژی می‌توان دلبستگی به “ابژه های بد” را یافت، دقیقاً همان چیزی که در فرمولیشنِ مدل توقفِ. رشدی وینیکات جایش خالی است.

به این‌ معنا که نه تنها شاهد اجتناب از رابطهٔ مثبت بلکه اتفاقاً جذب شدن به تجارب منفی در بیمار هستیم.

🔹 کاراکترهای مازوخیستیک دنبال سوءاستفاده هستند، به‌این خاطر که خشونت، فانتزی اتصال و مراقبت توسط “دیگری” را به آنها عطا می‌کند؛ دیگری‌هایی که از طُرق دیگر غیرقابل دسترس برای فرد بوده‌اند.

🔹 کاراکترهای افسرده محرومیت را جستجو ‌می‌کنند به این دلیل که محرومیت، تنها حالتی است که احساس اتصال عمیق با والدی افسرده، اسکیزویید و غیرقابل دسترس را برایشان به ارمغان می‌آورد.

🔹 بنابراین مدل ارتباطی-تعارض فراتر از مدل کلاسیک که معتقد است باید از “نیاز” چشم‌پوشی کرد یا نگاه توقف-رشدی که به دنبال فراهم آوردن محیطی برای جبران محرومیت‌های گذشته بوده، گزینه‌ای سوم را متصور می‌شود: و آن‌ تحلیلِ الگوی تکرارشوندهٔ روابط فردِ بیمار به عنوان یک بزرگسالِ فعال در تعاملاتش با تمرکز بر تعارضات، می باشد.

 

منبع:

✳️ Michell, Stephen(1988): Relational Concepts in Psychoanalysis; chapter 6: Infantilism.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *