بگذارید سخن دربارۀ درمان تحلیلی را از ترکیب واژههای گردآمدۀ آن آغاز کنیم، کاوش در فضای روان آدمی. به اینترتیب شاید درمان تحلیلی گاهی شبیه به غواصی باشد چراکه در اغلب موارد بخش اعظمیاز فرآیندی که در اتاق درمان اتفاق میافتد تماشاکردن در عمق است، تماشاکردن و فکرکردن آن هم وقتی که فرد( چه در جایگاه مراجع و چه در جایگاه درمانگر) در فضایی سیال قرار میگیرد و به ترکیبی از احساساتی آغشته میشود که در هر جلسه به واسطۀ حرفزدن و روایتکردن در فضا پراکنده میشود.
قرار است تمام آنچه در جلسۀ درمان مطرح میشود بار دیگر در فضای اتاق درمان توسط مراجع و درمانگر تجربه شود. با شروع جلسه هر دو فردی که در اتاق هستند -مراجع و درمانگر- کار تجربهکردن و تماشاکردن را آغاز میکنند. معمولا این مراجع است که مسیر رفتن را تعیین میکند. درمانگر در مشاهدهکردن و فهمیدن همراه مراجع میشود، در واقع درمانگر مشاهدهگری آموزشدیده است که میتواند به شناسایی و فهم آنچه آن دو با هم میبینند کمک کند.
اما در درمان تحلیلی چه چیزی را مشاهده میکنیم؟ آنچه مراجع زندگی یا تجربه کرده است، از آن درد کشیده، لذت برده، به آن واکنش نشان داده و حال آن را به اتاق درمان آورده است. در واقع شیوۀ زیستن مراجع به اتاق درمان میآید.
درمانگر برای درک دنیای درونی مراجع به وقایعی رجوع میکند که در گذشتۀ دور یا نزدیک اتفاق افتاده است، همچنین به تمام آنچه در اتاق درمان در جریان است. یکی از فرضهای بنیادین این رویکرد این است که انسان نسبت به تمام انتخابها و تصمیمهایش آگاهی کامل ندارد، با این تعریف بیشتر اوقات به جای آنکه نقش فعالی در ساختن زندگیمان داشته باشیم، زندگیمان چیزی است که اتفاق میافتد و ما را با خودش پیش میبرد، به عبارتی ما بازیگر سناریویی هستیم که روزگاری که بر ما گذشته آن را برایمان نوشته است.
رویکرد تحلیلی امیدوار است با رفتن به پشتصحنه، به اتاق فرمان، کنترلکلیدها و دکمهها را به دست خودمان بدهد و به ما در بازنویسی و کارگردانی سناریوی زندگی نقش فعال تری بدهد، بهاینترتیب در بخشهایی از کل داستان زندگیمان و در نقش ما در داستان زندگی تغییر ایجاد کند.
تنها ابزاری که در این فضا برای طی کردن این مسیر استفاده میشود کلمه است. مسیر درمان با کلمات طی میشود. از طریق حرف زدن امکان رفتن به عمق روان و تجربهکردن و فهمیدن برای هر دو نفر -درمانگر و مراجع- فراهم میشود.
از همۀ این حرفها گذشته درمان تحلیلی یکی از روشهای رواندرمانی است که مثل همۀ روشهای دیگر مشخصههای خاص خود را دارد. شاید مهمترین خصیصۀ آن، شکل هدایت کردن و برگزاری جلسات باشد بهطوریکه قرار است فرآیند بهبود و تغییر با همراهی پایاپای درمانگر و مراجع اتفاق افتد. بنابراین لزوما درمانگر مسیر درمان را تعیین نمیکند، به جای مراجع فکر نمیکند، تصمیم نمیگیرد، مشورت و راهکار نمیدهد، آنها با هم تجربه میکنند، فکر میکنند، میفهمند و تغییر از این طریق حاصل میشود.