📖 معرفی کتاب با دکتر نرگس خداخانی
ماه هفتم کتاب هفتم:
عشق و فقدان در زندگی و درمان
کتاب “عشق و فقدان، در زندگی و درمان” روایت تجربه های واقعی از کار و زندگی روزمره یک روانکاو زن نه چندان مشهور بلکه بسیار معمولی آمریکایی به اسم لیندا شربی ست که با زبانی ساده و صمیمانه برای خواننده نقل میشود. اوروانکاو و سوپروایزر تحلیلی ست که در مطب شخصی خود در ایالت فلوریدای امریکا مشغول به کار است.
غالبا روانکاوانی که در صدد نوشتن چیزی بر می آیند؛ نظریه ،مقاله ،زندگی نامه شخصی یا … همواره نگران میزان خودافشایی و اثرات آن برکار وحرفه شان هستند. اما به نظر میرسد که شربی بدون نگرانی و سخاوتمندانه در را میگشاید و خواننده را به درون زندگی شخصی، اتاق کار و بیش از هر چیز به دنیای درون روانی اش با همه تجربیاتی که از جنس ترس، غم،نا امیدی، سوگ، فقدان ،عشق ،خیالات جنسی و … در آنجا وجود دارد دعوت میکند.
او کتاب را با مقدمه ای بر دلایل نوشتن آن آغاز میکند: حفظ رابطه عاشقانه اش با شوهر مرحومش در حالیکه در تلاش برای رها کردن اوست و نیز بررسی نحوه اثرگذاری زندگی شخصی و فعلی درمانگر بر فرایند درمان. لیندا ضمن تایید اصول اولیه درمانگری مانند حل و فصل تعارضات درمانگر یش از شروع کار و ناشناخته ماندن او برای بیماران، برآن است تا با تشریح تجربیات متعدد واقعی خودش و بیمار، تعامل مستمر ناخوداگاه بیمار و درمانگر را برجسته تر کند . او بر این باور است که در هر اتاق درمان همواره دو نفر حضور دارند که در عین حال که زندگی خودشان رادارند، رابطه متقابلی بینشان برقرار است .بنابراین در هر لحظه هم مراجع هم درمانگر، تحت تاثیر پویایی های روان و شرایط زندگی فعلی خود و نزدیکانشان هستند و همه ی این عوامل همزمان افکار، احساسات، تعارضات و خیال پردازی هایی را در هر دو نفر بر می انگیزد و هر تجربه ای در زندگی یکی از آنها بر دیگری نیزاثر میگذارد.
فصل اول کتاب درباره کار با دختر جوانی ست که با مطالعه یکی از کتاب های شربی با او آشنا میشود و برای درمان به او مراجعه میکند.گویی پدیده انتقال قبل از آغاز درمان شکل گرفته است، او می آید تا مادرش را بیابد و این میل او با میل به مادرشدن لیندا -که دیگر عملی نیست – ائتلاف میکند! لیندا بارها با خود فکر میکند که کاش میتوانست اورا به فرزند خواندگی بپذیرد و ضمن فاش کردن این تخیلات به بررسی اثر انتقال و انتقال متقابل در درمان این بیمار میپردازد. این بررسی ها فصل دوم کتاب را نیزدر برمیگیرد.
فصل بعد : انتقال متقابل شهوانی . شاید این بی پرواترین خودافشایی یک درمانگر باشد. بیمار مرد جوان خوش چهره ی زن باره ایست که بیش از 4 سال تحت درمان شربی قرار میگیرد و درآخر میتواند فرد مناسبی را بیاید و به او متعهد بماند. در این فصل خیالپردازی های شربی با بیمار و نحوه خود تحلیلی او ، اثر رابطه اش با پدرش در گذشته و ارتباط فعلی با همسر بیمارش در ایجاد این نوع انتقال متقابل را خواهید خواند.
در فصل چهارم شربی با اشاره به اینکه درد مشترک می تواند فرایند درمانی را تسهیل کند به تجربه خاتمه اجباری درمان چند تن از بیمارانش میپردازد چرا که به دلایلی که در زندگی شخصی اش وجود دارد مجبور است ان شهر را ترک کند. او بر این باور است که وقتی بیماران آگاهانه یا ناخوداگاه بدانند که درمانگر هم دردها و فقدان هایی دارد که مشابه انهاست با قدرت بیشتری میتوانند دردشان را احساس کنند و فراتر از ان رشد کنند.
شربی فصل پنجم کتاب را به بررسی اثر خود افشایی اختصاص میدهد. او در زندگی شخصی اش در شرایطی است که مطلع شده همسرش به سرطان مبتلا شده و احتمالا زمان زیادی زنده نخواهد ماند. و لازم است او برای چندین هفته کارش را متوقف کند و از همسرش مراقبت کند. اندیشیدن به اینکه به هریک از بیمارانش چه خواهد گفت؟ انها چه واکنشی خواهند داشت؟ این گفتگو بر درمان انها چه اثری دارد؟ چرا او در این مورد متفاوت عمل خواهد کرد ؟ ایا او از برخی از بیمارانش چیزی می خواهد و … فصل پنجم کتاب را به خود اختصاص میدهد.
خواننده در ادامه کتاب نیز به همین منوال با جزییات احساسات و افکار بیمار و درمانگرو نحوه مدیریت او بر این فرایند روبرو خواهد شدو در اخر انچه که از مطالعه این کتاب گیرا و قلم گرم وشیوای لیندا شربی حاصل میشود هم گریزناپذیری و هم ارزش انسان بودن در اتاق درمان است.. این کتاب در سال 1401 توسط خانم مریم شفیع خانی ترجمه و به همت نشر قطره در 417 صفحه در قطع رقعی به چاپ رسیده است.
شما میتوانید نسخه الکترونیک این کتاب را از اپلیکیشن های فیدیبو و طاقچه و نسخه صوتی انرا از بین کتاب های صوتی طاقچه تهیه کنید.