هرچقدر هم که تلاش کنیم، نمیتوانیم همیشه از اینکه کودکان شاهد خشونت و مصیبت در دنیا باشند، محافظت کنیم. چه این مصیبتها تیراندازی جمعی یا حملات تروریستی باشد، چه جنگ و چه اتفاقات خشونتآمیز دیگری که در جامعه رخ میدهد.
در ادامه به نکاتی اشاره میکنیم که میتواند به کودکان کمک کند تا بهتر با یک اتفاق آسیبزا کنار بیایند:
– به کودکان احساس امنیت بدهیم.
مصیبت میتواند به حس امنیت ما و کودکانمان آسیب بزند. در چنین موقعیتهایی کودکان نیاز دارند تا خیلی واضح از والدینشان بشنوند که از آنها مراقبت میکنند. بنابراین باید به آنها اطمینان بدهیم که:
آنها امن هستند و کسانی هستند که از آنها مراقبت کنند.
اوضاع بهتر خواهد شد.
ما کنار آنها خواهیم بود.
میتوانند هروقت خواستند سوالاتشان را بپرسند.
ضمناً همهٔ کودکان، از نوپا گرفته تا نوجوان، از تماس فیزیکی مثل در آغوش گرفتن یا بهآرامی به پشتشان زدن برای احساس اطمینان، بهره میبرند. این کار می تواند به آنها احساس امنیت بدهد.
– خودمان آرام باشیم. بعد از اتفاقات بدی که رخ میدهد کودکان برای داشتن احساس اطمینان و امنیت به والدینشان نگاه میکنند. بنابراین اگرچه ممکن است برایمان سخت باشد ولی بهتر است مراقب لحن کلاممان یا چیزهایی که میگوییم باشیم چون بچهها سریعاً اضطراب را در کلام یا رفتار ما میفهمند.
– تا حد ممکن روتینهای زندگی را مثل زمان خواب و بیداری و غذا خوردن و… حفظ کنیم. در زمان آشفتگی و تغییر، روتین زندگی کودکان را مطمئن میکند که زندگی دوباره خوب خواهد شد. حتی میتوانیم به این منظور روتینهای جدیدی را ایجاد و حفظ کنیم.
– به کودکان کمک کنیم تا لذت ببرند. مثلاً آنها را تشویق کنیم فعالیتهایشان را انجام دهند یا با دیگران بازی کنند. کودکان به این حواسپرتیها از اتفاقات بد نیاز دارند، ضمن اینکه این کارها به آنها احساس نرمال بودن زندگی را میدهد.
– با کودکان اتفاقاتی را که افتاده به اشتراک بگذاریم. این خیلی کمککننده است تا آنها از یک بزرگسال امن و قابل اعتماد دربارهٔ جزئیات اتفاقات بشنوند. با آنها صادقانه و مختصر صحبت کنید و اجازه دهید سوالاتشان را بپرسند. بچهها لزوماً نگرانیهایی شبیه بزرگسالان ندارند.
– زمانهای مناسبی را برای صحبت انتخاب کنید. دنبال چیزهایی باشید که با آنها بتوانید خیلی راحت گفتوگو را شروع کنید. (در ادامه دربارهٔ نحوهٔ صحبت با کودکان بیشتر خواهیم گفت).
– کودکانی که باور دارند اتفاقات بد موقتی هستند، سریعتر حالشان بهتر میشود. بنابراین جلوِ کودکان را برای اینکه مجدداً در معرض آن اتفاقات بد قرار بگیرند، بگیرید یا تا حد ممکن آن را محدود کنید. مثلاً شنیدن یا دیدن دوبارهٔ اتفاق بد از طریق تلویزیون یا رادیو و… به کودکان این احساس را میدهد که آن اتفاقات همچنان در جریان هستند.
– حواسمان باشد کودکان به روشهای متفاوتی با اتفاقات بد کنار میآیند. برخی ممکن است زمان بیشتری با دوستان و آشنایانشان سپری کنند و برخی ممکن است ترجیح بدهند زمان بیشتری تنها باشند. اجازه بدهیم کودکان بدانند که تجربهٔ احساساتی مثل غم، خشم یا احساس گناه طبیعی است. همانطور که روشهای مختلف ابراز این احساسات طبیعی است. مثلاً ممکن است فردی غمگین باشد ولی گریه نکند.
– خوب گوش بدهیم. مهم است بفهمیم کودکان چطور موقعیت پیشآمده را میبینند و کدام بخشها برایشان گیجکننده یا مشکلساز است؟ لازم نیست برایشان سخنرانی کنیم. فقط گوش بدهیم و این احساس را منتقل کنیم که تا هروقت بخواهند میتوانند دربارهٔ احساساتشان با ما صحبت کنند.
– احساساتی را که کودکان عنوان میکنند، به رسمیت بشناسیم. مثلاً اگر کودکمان ابراز میکند که مضطرب است، نگوییم نگران نباش! چون این نوع پاسخها میتواند به کودک احساس خجالت یا مورد انتقاد قرار گرفتن بدهد. میتوانیم فقط چیزی را که میشنویم، تایید کنیم. مثلاً بگوییم آره. میفهمم که نگرانی.
– یادمان باشد هیچ اشکالی ندارد در پاسخ به سوالاتی که نمیدانیم بگوییم نمیدانم! نگران پاسخهای دقیق به سوالات آنها نباشیم. چیزی که کودکان نیاز دارند این است که بزرگسال/والدی که مورد اعتمادشان است، آنجا باشد، به آنها گوش دهد و احساساتشان را بپذیرد.
– به کودکان کمک کنیم با تمرینهای تنفسی آرام شوند. در زمان اضطراب تنفس سطحی و کوتاه میشود. تنفس عمیق میتواند به آرام شدن کمک کند. مثلاً میتوانیم از آنها بخواهیم سه شماره دم و سه شماره بازدم داشته باشند. یا میتوانیم عروسک یا بالش سبکی روی شکم آنها بگذاریم و بخواهیم با تنفس آرامشان، بببینند که چطورعروسک یا بالش به بالاوپایین حرکت میکند.
– روی نکات مثبت تمرکز کنیم: همیشه وقتی مصیبتی اتفاق میافتد افرادی هم وجود دارند که مثل قهرمانها رفتار میکنند. مثلاً پزشکان یا حتی شهروندان عادی که به انسانیت متعهدند و بر اساس عشق، حمایت و بخشندگی عمل میکنند یا سازمانهایی مثل هلالاحمر که با هدف حمایت از افراد شکل گرفتهاند. مهم است که با تمرکز روی این افراد یا بخشهای کمککننده به کودکان یادآور شویم که افراد خوبی هم اطرافشان هستند و برای امنیت و کمک به آنها تلاش میکنند.
– پس از اتفاقات بد به کودکان مسئولیتهای زیاد نسپاریم و مراقب باشیم که با سپردن کارهای زیاد یا کارهای مربوط به بزرگسالان به آنها استرس وارد نکنیم. در عوض تا مدتی پس از اتفاقات بد انتظاراتمان را از آنها در مورد انجام وظایف یا تکالیفشان پایین بیاوریم. هرچند خوب است آنها را به انجام کارهای کوچکی تشویق کنیم.
– اگر اتفاق بدی که افتاده از دست دادن یک عزیز باشد، خانواده را ترغیب کنیم تا دربارهاش صحبت کنند. وقتی اعضای خانواده دربارهٔ این موضوع حرف میزنند و باهم غم را تجربه میکنند، بیشتر احتمال دارد کودکان احساساتشان را نشان دهند.
– کمک تخصصی بگیریم. ممکن است نشانههای اضطراب ماهها ادامه یابد و بهتر است از روانشناسان کمک بگیریم زیرا در صورتی که نشانههای اضطراب کودکان کاهش پیدا نکند، ممکن است شروع کنند به شنیدن یا دیدن چیزهایی که وجود ندارند، دچار حملات پنیک شوند یا گرفتار افکار آسیبرسانی به خودشان یا دیگران شوند.
– مراقب خودمان باشیم. ما زمانی میتوانیم از کودکانمان مراقبت کنیم که در درجهٔ اول مراقب خودمان باشیم. دربارهٔ نگرانیها یا احساساتمان با دوستان یا افراد قابل اعتمادمان صحبت کنیم. سعی کنیم خوب غذا بخوریم، آب کافی بنوشیم، ورزش منظم و خواب کافی داشته باشیم. چراکه سلامت فیزیکی آسیبپذیری ما را در برابر استرس کاهش میدهد. تنفس عمیق داشته باشیم و اگر میزان اضطرابی که تجربه میکنیم عملکردمان را مختل میکند، کمک تخصصی بگیریم. اگر احساس نیاز به کمک میکنیم حتماً این احساس را جدی بگیریم و برایش کاری انجام دهیم.
Child Mind Institute/ Helping Children Cope After a Traumatic Event. 2022
Nine Tips For Talking With Kids About Trauma, Kira M.Newman. 2022
ترجمه و تخلیص: سروش طیبی نیا