ترجمه و تلخیص: شهرزاد هاشمی
سیر بحث نظری این مقاله از فروید و معرفی مفهوم کنش اختصاصی آغاز میشود و نویسنده به این نکته اشاره می کند که فروید در نسخه هایی از نوشته های پیش انالیتیک خویش در نامه ای به فلیس و در پروژه ای برای روان شناسی علمی- به ارایه و بحث پیرامون این مفهوم پرداخته است.
فروید بر این باور بود که با انباشته شدن تنش ناشی از منابع درون روانی- برای مثال احساس گرسنگی، احساس مرگ یا برخی رویاها و فانتزی ها- نوزاد سعی در تخلیه دارد. این تلاش اثری در کاهش تنش نخواهد داشت اما به عنوان پیامی برای دریافت کمک بیرونی آن هم از طریق ایجاد تغییراتی درونی در فردی دیگر (عموما مادر)، کارکردی حیاتی دارد. در این هنگام کاهش تنش نوزاد نیازمند مداخله ای از سمت مادر است آن هم با شناسایی و هدف قرار دادن زیربنای اختصاصی اضطراب کنونی نوزاد. از این باب فروید این کارکرد را کنش اختصاصی نامید.
در همین راستا، کلاین نیز بر این باور بود که مادر (روانکاو) دایما در معرض فرافکنی های شدید نوزاد (بیمار) قرار دارد و بایست مانند یک گیرنده نسبت به این پیام ها حساس و پذیرا باشد. وی تاکید داشت چنین موقعیتی در اتاق درمان حتما روانکاو بایست از مداخله ی تعبیر استفاده نماید. هدف از ارایه تعبیر علاوه بر کاهش اضطراب در لحظات اضطرار (۱)، عمیق تر شدن رابطه ی انتقالی (۲) در جهت هموارسازی مسیر روانکاوی است. توجه به اضطراب بحرانی پیش و پس از ارایه تعبیر جهت بهینه سازی اثر تعبیر در روانکاوی کودکان و بزرگسالان ضروری است.
در واقع لازم به ذکر است که نقطه مشترک و کلیدی هر دو مفهوم کنش اختصاصی فروید و نقطه ی اضطرار کلاین- که تا به حال در ادبیات روانکاوی کمتر به آنها پرداخته شده- التزام به اقدامی عملی از سوی مادر (روانکاو) است.
در ادامه آرای فروید و کلاین، بیون نیز با ارایه مدلی نو از تفکر نرمال به ارایه ی مفاهیم محفظه-محتوای خام پرداخت. وی بر این باور بود که مادر (روانکاو) بایست همواره در تلاش باشد تا از طریق همانندسازی درون فکنانه معنا و منشا اضطراب نوزاد (بیمار) را دریابد. کارکردی که از آن با عنوان حفظ کردن یاد می کرد. بیون تاکید می کند میزانی از همانندسازی فرافکنانه جهت پرورش رشد روانی لازم است.
نویسنده در پایان مقاله در یک جمع بندی به این مهم اشاره می کند که چرخه های درد و رنج بیمار باعث اقداماتی- عموما از طریق فرافکنی و ایجاد تغییرات روانی به درون روانکاو در مقام یک محفظه-از جانب وی برای رهایی روان از انباشتگی محرک های دردناک می شود؛ در این هنگام بیمار جهت کلامی کردن و یافتن معنا برای اضطراب خویش- به بیان بیونی کارکرد آلفا بر عناصر بتا- نیازمند یک پاسخ و مداخله با رنگ و بوی کنش اختصاصی فروید یعنی ارایه تعبیر به موقع و متناسب با رنج بیمار است؛ تعابیری که به باور استراچی (۳) جهشی (۴) هستند و باعث پرورش مسیر تغییر روانی و بهسازی دنیای درون روانی بیمار خواهند شد.
به بیان دیگر با نگاهی به تابلویی که نویسنده به زیبایی از نظریات فروید، کلاین و بیون برای ما ترسیم می کند به خوبی متوجه خواهیم شد که حفظ کردن کارآمد بیمار و اضطراب های وی به معنای حضور منفعلانه ما نیست بلکه مستلزم اقدامی عملی به صورت ارایه تعبیرهای به موقع با هدفگیری منابع اضطراب درون روانی بیمار است.
1. points of urgency
2. transference relationship
3. Strachey
4. mutative