ترجمه و تلخیص: شهرزادهاشمی
اگر بیمارانی دارید که درجلساتشان اشاراتی پراکنده و به نظر بی ربط به کنجکاوی، تکبر و حماقت میکنند، بیون این مقاله را خطاب به شما نوشته است.
به باور بیون وقتی غریزه زندگی غلبه دارد غرور(2) تبدیل به «احترام به خود» (3) میشود و در مقابل هرگاه غریزه مرگ غلبه داشته باشد غرور به تکبر تبديل میگردد.
بیون با اشاره به افسانهٔ ادیپ توجه ما را به این نکته جلب میکند که جرم جنسی تنها قسمتی از داستان این تراژدی است. جرم اصلی از نظر بیون این است که ادیپ کمر به آن بسته است تا به هر قیمتی به حقیقت دست یابد.
او به داستان یکی از بیمارانش اشاره میکند تا نکته مورد نظرش را توضیح دهد؛ تداعیهای بیمار برای مدتی تکه پاره شده و در آن بطور مکرر به سه مفهوم حماقت، کنجکاوی و تکبر اشاره میشد. در طول این مدت کار روانکاوی پیشرفت نمیکرد تا جایی که بیمار هم احساس کرد باید درمان را قطع کند.
پس از بررسیهای مکرر مشخص شد که بیمار احساس میکرده است روانکاو تحمل ندارد و این حس را با تداعی به حماقت، کنجکاوی و تکبر بیان میکرده است.
بیون به این نتیجه میرسد که تأكيد او بر ارتباط کلامیبا بیمار برای وی حمله تجربه شده است؛ حمله به روش ارتباطی بيمار که غیر کلامیو از طریق همانندسازی فرافکنانه بوده است. در واقع در نظر بیمار، روانکاو با تأكيد متکبرانهٔ خویش در به کارگیری ارتباط کلامیبه عنوان تنها مسیر ارتباطی، درحال تخریب پیوند غیرکلامیمیان آن دو بوده است.
بیون در این مقاله تأکید میکند که اساساً ارتباط غیر کلامیاز طریق همانندسازی فرافکنانه گرچه بدوی است اما پایه ای برای ارتباط کلامیاست و در صورت مختل شدن آن ممکن است ارتباط کلامیهم مختل شود.
او معتقد است که گروه متفاوتی از تجارب هیجانی که کار کرد پاداشی در درمان دارند بر همین مبنا استوار هستند؛ این گروه تجارب برای بیمار عموماً از دو مسیر حاصل میشود؛ نخست از این طریق که بیمار بتواند احساسات بد و غیر قابل قبول خویش را به روانکاو فرافکنی کند و روانکاو اجازه دهد این احساسات تا زمانی که بیمار تحمل آنها را ندارد در وی بمانند؛ و دوم اینکه بیمار بتواند بخشهای خوب خویش را به روانکاو فرافکنی کند و از این طریق وی را تبدیل به ابژهٔ ایده آل نماید.
در بخش نتیجه گیری بیون یادآور میشود که انکار استفاده از همانندسازی فرافکنانه منجر به یک فاجعه میشود؛ فاجعه ای که در آن پیوندی گرانبها تخریب میگردد. در طی این فرایند، سوپرایگویی بدوی دست به کار میشود که به جای تقویت ایگوی بیمار، آن را تخریب مینماید.
📎1. Arrogance
📎2. Pride
📎3. Self-respect
Reference: Bion, W. R. (1985). On arrogance. International Journal of Psychoanalysis, 39, 144-146