کارگاه سوگ و ملانکولیا: مد روز

 

[page_header show_title=”0″ bg_color=”#b80404″]

[title style=”center” text=”توضیحات کارگاه” size=”120″]

[row]

[col span__sm=”12″ divider=”true” align=”left” depth=”3″ depth_hover=”3″]

 

? زمان: جمعه 31 مرداد 1399 (کارگاه یک روزه آنلاین)

? ساعت 11:00 الی 15:00

مدرس: دکتر گلنوش شهباز

ظرفیت: 20 نفر

 

«هربار خدافظی می کنیم انگار اندکی می میمیریم.»

فقدان و از دست دادن همچون چاقوی می برد، همانند افتادن در پرتگاهی در خلأ که تداومِ بودن آدمی را به خطر می اندازد. شایع‌ترین جمله‌ای که از آدم ها می‌شنویم این است: گویی هر آن زیر پایم کف ربوده می شود و گسل‌هایی به ‌ لرزه در می‌آیند. انگار هر بار از خواب پریدی اما هوشیاریِ روان، پشت بدن جا مانده است و ناگهان در فضایی خالی پخش می‌شوی.این وضعیت مکرراً در روانِ برخی افراد که با فقدان مواجه شده اند تجربه می‌شود.

سوگ مفهومی است که در دلِ ساختارِ هر اجتماعی متفاوت معنی می شود و در زندگی هر آدمی به نوبهٔ خود وزن مهمی داشته و با آن دست و پنجه نرم می کند. توصیف شما از تجربهٔ سوگواری خود چگونه بوده است؟
چه خصوصیاتی وضعیتِ فرد سوگوار را از افسردگی شدید (وضعیت ملانکولیک) متمایز می کند؟ وجه اشتراک آنها چیست؟ چه عوامل سوگواری را برای فرد امکان پذیرتر می کنند و مانع از ملانکولیک شدن او می شوند؟

در این کارگاه یک روزه در بخش اول(۱۱-۱۲/۳۰) با به اشتراک گذاشتنِ تجربه های خود در این روزها به پاسخ گویی این سوالات می پردازیم. و در بخش دوم(۱۳-۱۵) از منظر روانکاوان کهنه کاری چون توماس آگدن و داریان لیدر به تبین تئوری سوگ و ملانکولیا می پردازیم.

مخاطبان: روانشناسان، روانپزشکان و داوطلبینی که تمایل دارند تجربه های روزهای اخیرشان از سوگ، را با ما به اشتراک بگذارند.

 

[/col]

[/row]