مشغله ذهنی مادرانه

تالیف: مونا جمشیدی نسب

 

“هر چه می‌خواهم برایش بخرم، به صدای شکم‌ام گوش میدم، انگار حس می‌کنم چی رو دوست داره. هنوز به دنیا نیومده می‌تونه واسه خودش فرمانروایی کنه. دوست دارم زودتر بیاد بیرون ببینم چه شکلیه… ولی اگه دلم براش تنگ بشه چی؟” مامان بارداری که ماه‌های آخر بارداری را می‌گذراند این حرف‌ها را با چشمانی نگران می‌گفت.

گاهی وقت‌ها که مادرها بی‌پرده از احساساتشان حرف می‌زنند، می‌توان فهمید که این ضرب‌المثل بهشت زیر پای مادرهاست از کجا آمده‌است. برعکس تصور مقدسی که از مادر ساخته شده و اجازۀ بروز احساسات خشم و عصبانیت رو از مادرها گرفته، حکمت بهشت زیر پای مادرها، به دلیل فقط خوب بودنشان نیست، بلکه تحمل این همه احساسات متناقض هم‌زمان و در عین حال تلاش برای مادری کارآمد بودن، جایگاه مادری را ارزشمند می‌کند.

در سال‌های اخیر که دسترسی مردم به مطالب و آموزش‌های روانشناختی در مورد تربیت فرزندان بیشتر شده، والدین سعی می‌کنند با آگاهی بهتری نسبت به فرزند خود رفتار کنند. در اکثر موارد راه و روش‌هایی برای برخورد با مسایل و مشکلاتی که در طی رشد کودک به وجود می‌آیند، مطرح شده اما کمتر به احساساتی که طی این رشد در والدین و به خصوص مادر ایجاد می‌شوند پرداخته شده‌است. والدین کتاب‌های مختلفی می‌خوانند تا فرزند خود را بهتر بشناسند و دردسرهای والدگری را کمتر کنند، ولی شاید راه کم کردن فشار این مشکلات، شناخت خودشان و احساساتشان باشد. این تنها راهی‌ست که اگر نسلی شروع به یادگیری آن کند، به نسل بعدی منتقل خواهد‌شد.

با نگاهی به روند بچه‌دار شدن در این روزها می‌توان دید که مادرها قبل از بارداری هم به نوعی ذهنشان درگیر بخش‌های مختلف بچه‌دار شدن است و تلاش می‌کنند تا جایی که ممکن است با زیر و رو کردن حس‌هایشان بفهمند که آمادگی‌اش را دارند یا نه؛ از سوی دیگر زن‌ها در این فرآیند تصمیم برای بچه‌دار شدن، درگیر تغییراتی که احتمالا در نقش‌شان به عنوان همسر ایجاد خواهد شد نیز هستند. مادران شاغل هم‌زمان به این بخش حرفه‌ای زندگی‌شان فکر می‌کنند و برای آن هم باید قبل از بارداری، راه حلی در ذهن داشته باشند. همۀ اینها روی هم رفته، ملغمه‌ای از احساسات را در دیگ روان مادر می‌جوشاند، احساسات متناقض عشق به نوزادش و هم‌زمان اضطراب و نگرانی از آنچه که نمی‌داند و قرار است تجربه کند. فرقی ندارد بچۀ چندم باشد، هر نوزادی می‌تواند بنا به شرایط بارداری مادر، احساسات متفاوتی را در این دوران ایجاد کند.

در دوران بارداری، انگار همانطور که جنین بزرگتر می‌شود و فضای بیشتری را در بدن مادر می‌طلبد، به همان نسبت هم در روان مادر جای بیشتری می‌گیرد. هر ماه که می‌گذرد مادر بیشتر در مورد نوزاد خود فکر و خیال‌پردازی می‌کند. این خیال‌ورزی‌ها زمانی که جنسیت نوزاد مشخص می‌شود رنگ و بوی کامل‌تری به خود می‌گیرند، با جزییات بیشتری به گل‌سر توری یا پاپیون یقۀ خالدار فکر می‌کنند و از همان‌جا قربون صدقۀ نوزاد متولد نشده می‌روند. این‌ها همه در ذهن مادر در جریان است و گاهی شبیه به دنیای خیالی‌ای است که فقط خودشان و نوزادشان در آن زندگی می‌کنند. گاهی مادری با شکم برآمده ساعت‌ها گوشۀ مبلی لم داده و از نظر بقیه هیچ کاری نمی‌کند ولی در حقیقت مادر باردار در حال وقت گذراندن با نوزاد است. اینها همگی لازمۀ مادر شدن است، لازمۀ به وجود آوردن است. تولد یک نوزاد فقط آن لحظۀ به دنیا آمدن نیست، بلکه تمام نه ماه بارداری نوزاد در حال شکل گرفتن و متولد شدن بوده‌است. مادرها هرچه به ماه‌های آخر بارداری نزدیک‌تر می‌شوند، مشغلۀ ذهنی بیشتری با نوزاد خود پیدا می‌کنند، با فراهم کردن سیسمونی و فکر و خیالبافی‌های مدام در مورد تولد نوزاد، فضای خانه و روان‌شان را برای تولد آماده می‌کنند؛ این همان مفهوم “مشغلۀ ذهنی اولیۀ مادرانه” است که وینیکات آن را پیش‌شرط “مادری کارآمد” می‌داند. نوزاد برای رشد روانی نیازمند غلت خوردن و جولان دادن در ذهن مادر است، این مشغلۀ ذهنی مادرانه از دوران بارداری شروع می‌شود و تا ماه‌های ابتدایی بعد از تولد نوزاد ضروری است.

 

✳️ برگرفته از «کودکان وینیکات و بیماران وینیکات»، ۲۰۱۵،

نویسنده: مارگارت اسپلمن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *