ترجمه و تلخیص: گلنوش شهباز
فروید طی مدتی که نظریه روانکاوی را شکل میداد سه مدل را به منظور توضیحِ چگونگی کارکرد ذهن بشر ارائه کرد که هر کدام متمایز و تکمیل کننده ی دیگری ست و به نوبه ی خود قابل تامل میباشد.
امروزه در کار بالینی میبینیم که مدلهای ابتدایی کاملاً اشتباه نبوده و ارزش آنها همچنان به قوت خود باقی ست اگرچه محدودیتهایی همدارند.
اولین مدلی که توسط فروید و همکارش بروئر ، هنگام درمان بیماران هیستریک با علایم تجزیه ای ارائه شد، عاطفۀ بلوکه شده (1) نام داشت. فروید متوجه شد بسیاری از این بیماران از آسیبهای ابتدایی (2) دوران رشد همانند سواستفاده جنسی، یا از دست دادن والد مورد علاقه شان ، رنج میبرند؛ بر همین اساس ابتدا در تبیین آسیب شناسی نوروز از تئوری آسیب و یا تئوری اغواگری شروع کرد؛ در این مدل تصور میشد آسیبهای جنسی دوران کودکی (دستکاریهای جنسی دوران کودکی به عنوان یک واقعیت و رویداد بیرونی) هستند که علایم بیماری را در فرد ایجاد میکنند؛ اما این قبیل گزارشهای بیماران زن رو به افزایش بود؛ آن هم در شرایطی که حال و هوای جامعۀ وینِ قرن نوزدهمیباعث شده بود فروید در معرض انتقاد بسیاری از هم کیشانش قرار بگیرد. در همین دوره این مدل را نیمه کاره رها کرد و به این سوال پرداخت که “آیا آنچه بیماران میگویند واقعیت است یا خیالی بیش نیست؟” در همین حین بود که با جهت گیری به سمت نظریه غرایز ، خیال (فانتزی) را به عنوان یک مُهرۀ مهم که میتواند به اندازه ی واقعیت اثرگذار باشد، وارد بازی کرد. جهت گیری که انتقادهای بسیاری را توسط نظریه پردازانی همچون لاپلانش(3) برایش به ارمغان آورد. به عبارتی در حالی که فروید در نظریه قبلی اش عامل بیماری (نوروز) را به آسیبهای بیرونی نسبت میداد، در تئوری غرایز، بیماری (نوروز) را بر اساس امیال ایدی که برخواسته از سایقها هستند و در نتیجه ی بازگشت سرکوبی(4)، مفهوم پردازی کرد؛ بنابراین با تغییر جهت از سمت جهانِ وقایع بیرونی به سمت دنیای درونی آدمها بود که دومین مدل ذهن یعنی “مدل توپوگرافیک” (5) را معرفی کرد؛ به عبارتی تاکید بر آرزوها، غرایز و فانتزیهای ناهوشیار.
مدل دوم (توپوگرافیک) برای طیف وسیع تری از بیماران نورروتیک مناسب بود: یعنی هیستریای اضطرابی(6) نوروزهای فوبیک(7)، هیستریای تبدیلی(8) و اختلال وسواس اجباری. در این مدل سه مفهموم خودآگاه، نیمه آگاه و ناخودآگاه معرفی شد. سپس در سال 1923 هنگام تغییر به سمت روانشناسی ایگو ، مدل ساختاری (9) را معرفی کرد.
فروید در سال 1923 مقاله ای تحت عنوان اید و ایگو نوشت و مدل سوم (ساختاری) را معرفی کرد. این مدل نه تنها میتوانست علایم نوروزها را تبیین کند، بلکه در توضیح افسردگی ، اختلالات شخصیت نارسیسم، مازوخیسم و پارانویا نیز رکن اساسی به حساب میآمد. در این مدل سه مفهموم اید، ایگو و سوپرایگو معرفی شد که هر کدام کارکردهای خاص خود را دارا میباشند.
اما مهم این است که این مدلها با یکدیگر همپوشانی بسیاری دارند و به هیچ وجه ناقض یکدیگر محسوب نمیشوند و اضافه شدن هر یک به دلیل وجود تقاضا برای تبیین و پوشش دادن بیماریهایی بوده که به عرصه روانکاوی وارد میشدند. به نظر میرسد ما نیز طی زمان، با حال و هوای عصر جدید، و گذاری (10) که در فرهنگ مان شاهدش هستیم باید آمادگی ارائه ی مدلهای ذهنِ جامع تری را برای تبیین اختلالات نوظهور داشته باشیم.
(1).blocked affect
(2).early trauma
(3). Laplanche
(4). return of Repress
(5). topographic model
(6). anxiety hysteria
(7). phobic neurosis
(8). conversion hysteria
(9). structural model
(10). transition
Reference: Psychoanalytic Psychotherapy A Handbook. Psychoanalytic Theory of the mind, chapter one. Hermann Schultz, Joachim Rothhaupt, and Michael Wolf