ترجمه و تلخیص: شهرزادهاشمی
بر خلاف تصور عمومیتعطیلات میتواند خود عامل تنشی شدید برای افراد باشد. باید دقت داشت که تعطیلات اعم از جمعهها و به ویژه تعطیلات طولانی چون تعطیلات عید نوروز احساسات و عواطف متفاوت و مختص این دوره زمانی را به همراه دارد. با مروری بر ادبیات روانکاوی متوجه میشویم که روانکاوان از سالها پیش متوجه این مهم بوده اند.
ایزنبود (1) (1941) بر این باور بود که عامل اصلی تنش در تعطیلات ایده ی لذت جویی (2) است که در برخی افراد واکنش منفی را فراخوانی میکند. فرنزی نیز (2) (1919) در مقاله خود با عنوان “نوروز یکشنبه (4) ” به این مهم اشاره نمود که در این دوران با آزادی نسبی بیرونی از مسئولیتها، نوعی آزادی درونی نیز احساس میشود که باعث برانگیختگی تکانهها میشوند و به دلیل ممنوعه بودن آنها نیاز مضاعفی برای سرکوبی و کنترل به وجود میآید و حاصل این تعارض، بروز نشانههایی چون خلق پایین یا علایمیبدنی از قبیل دل درد یا سر درد، خوابیدن و خوردن بیش از حد است. کارل آبراهام (5) (1921) نیز با ارجاع به فرنزی و نوروز یکشنبه بر این باور بود تعطیلات یا وقت آزاد میتواند تعادلی را که برخی افراد به سختی هنگام کار کردن کسب کردند بر هم زند.
در همین راستا جیمز کتل (6) (1955) در مقاله خود به مجموعه ای از نشانهها در گروهی از بیماران خویش شامل اضطراب شدید و منتشر، درماندگی، خلق افسرده وار و واپسروی، یادآوری خاطرات گذشته و میل به یافتن راه حلهای جادویی برای مشکلات در این دوران اشاره میکند و از آنها با عنوان ” نشانگان تعطیلات (7) ” یاد میکند. وی بر این باور است که تعطیلات به ویژه در گروهی از بیماران که روابط صمیمانه ندارند، در دریافت عشق و لطافت ناتوان هستند یا سوابق جدایی و مشکلات خانوادگی جدی داشتند باعث تشدید احساساتی چون تنهایی و جداافتادگی میشود و این افراد را دائماً درگیر خود-ارزیابیهایی منفی مینماید. در واقع نشانگان تعطیلات حاکی از تاکیدی فرهنگی بر نزدیکی عاطفی و خود-ارزیابی است و برانگیزاننده ی فانتزیهای شادی و امکان ارضای انتظارات کودکی است که عموما با ناامیدی و ناکامیهمراه است. به طوری که برای برخی دریافت هدیه و دعوت شدن توسط افراد فامیل، اقدامینمایشی و غیراصیل و حتی به معنای دریافت “صدقه” تلقی میشود.
در این دوره ممکن است افرادی تمایل به یافتن افراد قابل ترحم تر و بی خانمان تر از خود داشته باشند. غالبا ترسی وجود دارد از اینکه ممکن است جمع گرم فعلی خانوادگی به دلیلی دچار مشکل شود یا این احساس گناه که این افراد در کودکی باعث برهم خوردن انسجام خانواده شده اند که به خوبی میتوان رنج این افراد در این دوران را نوعی تاوان یا تنبیه خویش تلقی نمود.
کتل سعی میکند تا تشابه این نشانگان با نوروز یکشنبههای فرنزی را به ما یادآور شود. هر دوی این تعطیلات اصرار و تاکیدی ویژه بر اطاعت، ابراز علاقه، لطافت و احساس تعلق دارند و از طرفی دربرگیرنده انتظارات غیرواقع بینانه و جادویی از دیگری هستند. وی پیشنهاد میکند پرداختن و توجه به این علایم و تغییراتی در انتقال و مقاومت بیماران پیش از تعطیلات از اهمیت بسزایی برخوردار است و اذعان میدارد که میتوان در طی سالهای روانکاوی تعدیل این علایم را در بیماران شاهد بود.
1. Eisenbud
2. enjoyment
3. Ferenczi
4. Sunday Neurosis
5. Karl Abraham
6. James P. Cattell
7. The Holiday Syndrome
References:
Cattell, J. P. (1955). The holiday syndrome. Psychoanalytic Review, 43, 39-43
Eisenbud, J. (1941). Negative reactions to Christmas. The Psychoanalytic Quarterly, 10(4), 639-645
Ferenczi, S. (1919) [1980]. Sunday Neurosis: Further Contributions to the Theory and Technique of Psychoanalysis (pp. 174–177). J. I. Suttie (Trans.). New York: Brunner/Mazel